شنبه 88 تیر 13 , ساعت 1:58 عصر
به نام او که همیشه همراه ماست داستان داستان پسری است پسری با هزاران امید ، امروز آن پسر بیش از گذشته شرمنده است و دعامی کند که بیش از این شرمنده نشود گفته بودید چرا همیشه گریه ، اما مگر گریه چه ایرادی دارد ، مگر ما انسان ها در نهایت شادیمان هم گریه نمی کنیم
اما امروز قلم را بر صفحه دل این وبلاگ می زنم تا شکر کنم آن خدایی را که دعا هایم را پاسخ می دهد و امروز به او بگویم ای خدای من درست است که بنده قدر نشناسی بوده ام اما از تو طلب بخشش دارم و ای خدا روز هایی است که سر بر سجده دارمو تو خود می دانی برای چیست حال به زبان خودم می گویم: سیدی ، به دادم برس . یا علی
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|